ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

ترويج فرهنگ ايثار و شهادت :

از نگاه كلي و از ديدگاه استراتژي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت براي نسل سوم انقلاب شكوهمند اسلامي ، بايستي آنچه در جنگ تحميلي درابعاد مثبت براي ما ( رزمندگان  ديروز ) و نويسندگان امروز كه امانت قلم را به دست گرقته ايم ، شكافته شود و انقلاب اسلامي را با تمام زيبايي هايش به تصوير كشاند . بعضي قضايا است كه انسان گمان مي كند كه اين شر است ، لكن به حسب واقع خير است . در اين قضاياي اخير كه دولت متجاوز عراق بر ايران اسلامي تحميل كرد ، بايد گفت ، « الخير في ماوقع » با اين وجود از اين كه بخواهم رئوس مطالب عمده اي را به اثبات برسانم ، بايد به سرفصل هاي مرتبط با دفاع مقدس ، به عنوان اشاعه يك فرهنگ اصيل ايثار و شهادت اشاراتي داشته باشم كه عبارتند از :

1_از اينكه در آن زمان ضد انقلاب در ايران شايع مي كردند كه ارتش ايران ، ارتشي است كه از بين رفته و ديكر نمي تواند در مقابل دشمنان مقاومت كند ، بلكه در ابتدا مي گفتند كه اصلا ارتش لازم نيست ، ارتش بايد به هم بخورد و بعد از آن موضوعي شروع مي شود و در اين جنگ تحميلي ( داخلي _ درون مرزي و خارجي _ برون مرزي ) ثابت شد كه ارتش جمهوري اسلامي نيرومند است و ارتش با ساير قواي نيروهاي مسلح با هم هستند ، تفاهم دارند ، با هم  مي جنگند و همه كساني كه در ارتش بودند به انقلاب اسلامي وفا دارند و لذا تمام شايعات ضد انقلاب داخل و خارج خنثي گرديد .

2_ گروه ها و گروهك ها كه ادعا مي كردند كه ما ( آنها ) طرفدار مظلومين هستيم ، طرفدار خلق هستيم ، فدايي خلق و ملت هستيم ، مجاهده براي مردم مي كنيم ، ثابت شد كه همه اين حرف ها ، گفتار ها ، شعارها و خلاف واقع بوده است و الان ( زمان جنگ ) كه كشور ايران اسلامي با حزب بعث منحط در جنگ هستند ، از آنها هيچ خبري نبود ، آنها بازهم به فساد هايي كه فكر مي كردند ادامه مي دادند ؛ از آنها هيچ خبري نبود ، آنها باز هم به فساد هايي كه فكر مي كردند ادامه مي دادند ؛ لكن بر آنها هم ثابت شد كه اگر يك روزي دولت ايران بخواهد شر آنها را كم كند با يك يورش برق آسا ، همه را از بين برد . اين هم يكي از آن خيراتي بود كه براي ايرانيان در جنگ تحميلي به ارث ماند و فقط يك اثر خير نشات گرفته از حماسه شهيدان والا مقام است و لاغير !

3_ بسياري در همان اوایل شعار مي دادند و ضمنا دايم زمزمه مي كردند كه انقلاب اسلامي در اول حركت خود يك اثر مهم داشت و آن هم اين كه مردم با هم بودند و حالا ديگر با هم نيستند و ضمنا با يكديگر خيلي مخالف اند و اين حرف هاي ناربط و ردزبانش بوده ، لذا باز هم مشاهده شد كه در اين جنگ تحميلي سراسر كشور با هم اتحاد دارند و مردم شريف و بزرگ ايران با همان روحيه انقلابي باز در صحنه باقي هستند .

4_ اصل جنگ كه واقع مي شود ، انسان از آن خستگي و از آن چيزهايي كه انسان را سست مي كند ، از آن سستي ها و خستگي ها بيرون آيد و فعاليت مي كند و جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد ، بروز مي كند .

5_ در جنگ تحميلي بر دولت عراق ثابت شد كه در مقابل چه كساني قرار گرفته است و رزمندگان ايراني چنان درسي به صدام وصداميان دادند كه در تاريخ بي نظير بوده است .

6_ جنگ تحميلي عراق به ايران اسلامي و مقاومت سرسختانه توسط رزمندگان و ملت شريف ايران ، حداقل صدام حسين را به سوي اسلام كشاند و نمونه بارز آن كه كلمه مقدس الله اكبر در پرچم عراق نقش بست و اين جز با ايثار و شهادت انسان هاي شايسته اي كه همه چيز خود را با تقديم تفكر شهادت به اثبات رساندند و ترويج آن فرهنگ بايد در جامعه رونق پيدا كند و اصلا يك استراژي دراز مدت در ايران بشود و نسل هاي پي در پي با انديشيدن روي اين تفكر به صاحبان اوليه آن احترام بگذارند و اسطوره تاريخ را نقل سينه ها در گفتار خود بنمايند ممكن نبود.

7_ در اين جنگ تحميلي بر ملت بزرگ ايران و شايد خيلي ها در فرا منطقه ثابت گرديد كه شهادت به معناي واقعي خود يعني چه ! اصلا چگونه اين فرهنگ در مدت كوتاهي در ايران در بين سنين مختلف رسوخ كرد؛ اما بايد اعتراف داشت كه اين تفكر و انديشه ريشه در عمق يكهزار و چهار صد ساله دارد و از آن تاريخ تاكنون ادامه دارد . انديشه فدا شدن با خلوص نيت يكي از شعورهاي اصلي جنگ تحميلي بود كه دنيا رابه حيرت انداخت .

چگونگي سياستگذاري در ترويچ فرهنگ ايثار و شهادت :

در انتقال ترويج فرهنگ ايثار و شهادت ، روش ها و سيستم هاي گوناگوني با توجه به ابزار فعلي دنيا وجود دارد ولي آنچه كه مهم و حايز اهميت است ، نوع نگرش واقع بينانه به اين امر مهم و حساس و همچنين چگونگي انتقال آن، به نسل هاي سوم انقلاب اسلامي و نسل هاي ديگر است . در يك دوره زماني يك تفكر ريشه دار در ايران در شعور محوريت انقلاب اسلامي به وقوع پيوست و آن حركت به صورت جهاني و حالت كلي ، جهان بيني خود را حفظ كرد و اين انديشه در زماني كوتاه در سرزمين وحي و نبوت يعني فلسطين به عنوان يك تفكر تاريخي به نام انتفاضه در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح به حركت در آمد و هم اكنون دنيا در آن سوي انديشه هاست كه چيست اين ، ملت بزرگ فلسطين را در مقابل دشمن خونخوار و دولت غاصب و اشغالگر فلسطين مقاوم كرده است ؟! بايد گفت آن فرهنگ در جويبار تاريخ از سرزمين حجاز حركت كرده و اينان تشنگان آب حيات آن جويبار عشق و شهادت هستند . پيامبر اسلام ( ص) الله اكبر گفتن را با « اقراباسم ربك » در قله شروع كرد و هم اكنون آن استراتژي در قالب وحي الهي ولي با ابعاد گوناگون در كره خاكي به پيش مي رود و هر روز يك انديشه ، انديشه ها و عميق ترمي گردد. شهادت در راه خداوند چيزي نيست كه بتوان آن را با سنجش هاي بشري و انگيزه هاي مادي ارزيابي كرد و شهيد در راه حق و هدف الهي را نمي توان با ديدگاه امكاني به مقام والاي آن پي برد ، كه ارزش عظيم آن ، معيار الهي ومقام والاي دين ، ديدي ربوبي لازم دارد . بايد اعتراف كرد دست خاك نشينان از آن منزلت شهيدكوتاه است و همين افلاكيان نيز از راه يافتن به كنه آن عاجزند ، چرا كه آنها از مشخصات انسان كامل است و ملكوتيان با آن مقام اسرار آميز فاصله دارند . تكريم به شهدا ، جانبازان و وارثان آنها بر همه نسل ها واجب است و اما آنچهه بايد بعنوان روش و الگو قرار گيرد تا نسل هاي بعدي از آن بهره ببرند ، مي توان محورهاي آنهارا به صورت زير اعلام داشت :

_ درج در كتب آموزشي ، تاريخي ، سياسي و ..

_ ترسيم جغرافياي مرزي ، نظامي در كتب جغرافياي آموزشي .

_ به تصوير كشاندن اصول واقعي حماسه ايثار و شهادت .

_ بر پا كردن فرهنگسراي محلي ، شهري ، استاني ، كشوري و در خصوص ترويج فرهنگ ايثار و شهادت .

_ اطلاع رساني فرهنگ ايثار و شهادت توسط نشريات با كمك يارانه بصورت مداوم .

_ هنر به كارگيري انتقال فرهنگ ايثار و شهادت در ابعاد گوناگون هنري .

_ تشكيل كميته هاي كاري در ارگان ها ، نهاد هاي دولتي و تشكيلات مردمي جهت همسو كردن اين فرهنگ درخشان و تداوم آن .

_ حركت فرهنگ سينمايي به سوي دفاع مقدس با شرط اين كه فيلمنامه ها تعريف صوري نشوند!

_ به الگوي استفامت و صبر آزادگان در محورهاي مختلف نشر پرداخته شود .

_ فرهنگ صبر خانواده ها با توجه به اصالت صبر يك الگو شود و انتقال يابد .

_ نام مقدس شهداي گمنام در راس امور شهدا قرار گيرد و اين كه اصلا چرا گمنام شده اند ؟

_ تفكر بسيجي در روح نويسندگان ، هنرمندان و

_ كشاندن افكار عمومي به خارج از مرزهاي ايران در خصوص تحريم هاي اقتصادي ، سياسي ، نظامي و در ارتباط با دفاع مقدس .

_ مثلث اتحاد شوم دشمنان انقلاب اسلامي در آن ايام با عناوين امپرياليسم ، سوسياليسم و صهيونيسم .

_ نمايش هاي پي در پي استقامت ملت بزرگ ايران در دوران دفاع مقدس و

 

 

                                                                        هادی آخوند حفیظی

سخاوت و ايثار على عليه السلام

سخاوت و ايثار على عليه السلام

اذا جادت الدنيا عليك فجد بها على الناس طرا انها تتقلب فلا الجود يفنيها اذا هى اقبلت و لا البخل يبقيها اذا هى تذهب (على عليه السلام)

سخاوت از طبع كريم خيزد و محبت و جاذبه را ميان افراد اجتماع برقرار ميسازد،شخص سخى هر عيبى داشته باشد در انظار عموم مورد محبت است.

على عليه السلام در سخاوت مشهور و كعبه آمال مستمندان و بيچارگان بود هر كسى را فقر و نيازى ميرسيد دست حاجت پيش على عليه السلام مى‏برد و آنحضرت با نجابت و اصالتى كه در فطرت او بود حاضر نميشد آبروى سائل ريخته شود.

حارث حمدانى دست نياز پيش على عليه السلام برد،حضرت فرمود آيا مرا شايسته پرسش دانسته‏اى؟

عرض كرد بلى يا امير المؤمنين،على عليه السلام فورا چراغ را خاموش كرد و گفت اين عمل براى آن كردم كه ترا در اظهار مطلب خفت و شكستى نباشد.

روزى مستمندى بعلى عليه السلام وارد شد و وجهى تقاضا كرد،على عليه السلام بعامل خود فرمود او را هزار دينار بدهد عامل پرسيد از طلا باشد يا نقره؟فرمود براى من فرقى ندارد هر كدام كه بدرد حاجتمند بيشتر ميخورد از آن بده.

معاويه كه دشمن سرسخت آنحضرت بود روزى از يكى پرسيد:از كجا ميآئى؟

آن شخص از راه تملق گفت از پيش على كه بخيل‏ترين مردم است!معاويه گفت واى بر تو از على سخى‏تر كسى بدنيا نيامده است اگر او را انبارى از كاه و انبارى از طلا باشد طلا را زودتر از كاه ميبخشد.

يكى از مباشران على عليه السلام عوائد ملك او را پيش وى آورده بود آنحضرت فورا در آمد خود را بفقراء تقسيم نمود عصر آنروز همان شخص على عليه السلام را ديد كه شمشيرش را ميفروشد تا براى خانواده خود نانى تهيه كند.

على عليه السلام هيچگاه سائل را رد نميكرد و ميفرمود:اگر من احساس كنم كه كسى از من چيزى خواهد خواست پيش از اظهار او در اجابت دعوتش پيشدستى ميكنم زيرا حقيقت جود نا خواسته بخشيدن است.

على عليه السلام ميفرمود حاجتمندان حاجت خود را روى كاغذ بنويسند تا خوارى و انكسار سؤال در چهره آنها نمايان نشود.على عليه السلام چهار درهم پول داشت يكى را در موقع شب انفاق نمود و يكى را در روز و يكدرهم آشكارا و يكدرهم در نهان آنگاه اين آيه نازل شد كه مفسرين شأن نزول آنرا در مورد انفاق آنحضرت نوشته‏اند:

الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (1) .

كسانيكه اموال خود را در شب و روز،نهانى و آشكارا انفاق ميكنند براى آنها نزد پروردگارشان پاداشى است و ترس و اندوهى بر آنها نباشد (2) .

پس از قتل عثمان كه على عليه السلام بمسند خلافت نشست عربى نزد آنحضرت آمد و عرض كرد من بسه نوع بيمارى گرفتارم،بيمارى نفس،بيمارى جهل،بيمارى فقر!على عليه السلام فرمود مرض را بايد بطبيب رجوع كرد و جهل را بعالم و فقر را بغنى.

آن مرد گفت شما هم طبيب هستيد و هم عالم و هم غنى!

حضرت دستور داد از بيت المال سه هزار درهم باو عطاء كردند و فرمود هزار درهم براى معالجه بيمارى و هزار درهم براى رفع پريشانى و هزار درهم‏براى معالجه نادانى (3) .

علماء و مفسرين عامه و خاصه نقل كرده‏اند على عليه السلام در مسجد نماز ميخواند و در ركوع بود كه سائلى در حاليكه سؤال ميكرد از كنار او گذشت و آنحضرت انگشتر خود را كه در دست داشت با اشاره باو بخشيد،سائل وقتى از او دور شد با رسول اكرم صلى الله عليه و آله برخورد نمود حضرت پرسيد چه كسى اين انگشتر را بتو داد؟سائل اشاره بعلى عليه السلام نمود و گفت اين شخص كه در ركوع است آنگاه آيه:انما وليكم الله و رسوله...كه آيه ولايت بوده و ضمنا اشاره بخاتم بخشى آنحضرت است نازل شد (4) . (در بخش پنجم در ترجمه و تفسير آيه مزبور بحث خواهد شد)

على عليه السلام تنها به بخشش مال اكتفاء نميكرد بلكه جان خود را نيز در راه حق ايثار نمود،در شب هجرت بخاطر پيغمبر صلى الله عليه و آله از جان خود دست شست و باستقبال مرگ رفت،معنى پر مغز ايثار همين است كه جز على عليه السلام كسى بدان پايه نرسيده است.

ايثار مقدم داشتن ديگران است بر نفس خود و كسى تا تسلط كامل بر نفس نداشته باشد نميتواند مال و جان خود را بديگرى بدهد،اين صفت از سجاياى اخلاقى و صفات ملكوتى است كه در هر كسى پيدا نميشود،على عليه السلام با زحمت و مشقت زياد نانى تهيه كرده و براى فرزندان خود مى‏برد در راه سائلى رسيد و اظهار نيازمندى كرد حضرت نان را باو داد و با دست خالى بخانه رفت،روزى با غلام خود قنبر ببازار رفت و دو پيراهن نو و كهنه خريد كهنه را خود پوشيد و نو را بقنبر داد.

محدثين و مورخين،همچنين مفسرين ذيل تفسير آيات سوره دهر (هل اتى) هر يك با مختصر تفاوتى در الفاظ و عبارات در مورد ايثار على عليه السلام بطورخلاصه چنين نوشته‏اند كه حسنين عليهما السلام مريض شدند پدر و مادر آنها و حتى خود حسنين نذر كردند كه پس از بهبودى سه روز بشكرانه آن روزه بگيرند فضه خادمه منزل نيز از آنها پيروى نمود.

چون خداوند لباس عافيت بآنها پوشانيد بنذر خود وفا كرده و مشغول روزه گرفتن شدند،على عليه السلام سه صاع جو از شمعون يهودى كه همسايه‏شان بود قرض كرد و بمنزل آورد حضرت زهرا عليها السلام روز اول يكصاع از آنرا آرد نموده و (بتعداد افراد خانواده) پنج گرده نان پخت،شب اول موقع افطار سائلى پشت در صدا زد اى خانواده پيغمبر من مسكين و گرسنه‏ام از آنچه ميخوريد مرا اطعام كنيد كه خدا شما را از طعامهاى بهشتى بخوراند،خاندان پيغمبر هر پنج قرص را بمسكين داده و خود با آب افطار كردند.

روز دوم فاطمه عليها السلام ثلث ديگر جو را آرد كرد و پنج گرده نان پخت شامگاه موقع افطار يتيمى پشت در خانه حرفهاى مسكين شب پيشين را تكرار كرد باز هر پنج نفر قرصهاى نان را باو داده و خود با آب افطار كردند.روز سيم فاطمه عليها السلام بقيه جو را بصورت نان در آورد و موقع افطارى اسيرى پشت در آمد و سخنان سائلين دو شب گذشته را بزبان آورد باز خاندان پيغمبر نانها را باو دادند و خودشان فقط آب چشيدند روز چهارم حسنين عليهما السلام چون جوجه ميلرزيدند وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله آنها را ديد فرمود پناه مى‏برم بخدا كه شما سه روز است در چنين حاليد جبرئيل فورا نازل شد و 18 آيه از سوره هل اتى را (از آيه 5 تا آيه 22) در شأن آنها و توضيح مقامات عاليه‏شان در بهشت برين برسول اكرم صلى الله عليه و آله قرائت كرد كه يكى از آيات مزبور اشاره بانفاق و اطعام سه روزه آنها است آنجا كه خداوند تعالى فرمايد:

و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (5) .

و در آخر آيات نازله هم از عمل بيريا و خالصانه آنها قدردانى‏كرده و فرمايد:ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا.يعنى البته اين (مقامات و نعمتهاى بهشتى كه در آيه‏هاى پيش آنها را توضيح داده) پاداش عمل شما است و سعى شما مورد رضايت و قدردانى است (6) .

پى‏نوشتها:

(1) سورة بقره آيه 274

(2) كشف الغمه ص 93ـينابيع المودة ص 92ـمناقب ابن مغازلى ص 280

(3) جامع الاخبار ص 162

(4) مناقب ابن مغازلى ص 313ـكفاية الطالب ص 250 و كتب ديگر.

(5) سوره دهر آيه .8

(6) شواهد التنزيل جلد 2 ص 300ـامالى صدوق مجلس 44 حديث 11ـكشف الغمه ص 88 و كتب ديگر .

ایثار در كربلا

ایثار در كربلا

عاشورا

ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است، چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان. این صفت نیک یکی از خصلت‌های ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه می‌گیرد. قرآن از مومنانی یاد می‌کند که با آن که خودشان نیازمندند، دیگران را بر خویشتن مقدم می‌دارند: «و یُوثِروُنَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ. (1)

گذشتن از خواسته‌های خود و نیز چشم پوشیدن از آنچه مورد علاقه انسان است، به خاطر دیگری و در راه دیگری «ایثار» است. اوج ایثار، ایثار خون و جان است. ایثارگر، کسی است که حاضر باشد هستی و جان خود را برای دین خدا فدا کند، یا در راه رضای او از تمنیّات خویش بگذرد.

در صحنه عاشورا، نخستین ایثارگر، سیدالشهدا علیه‌السلام بود که حاضر شد فدای دین خدا گردد و رضای او را بر همه چیز برگزید و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، و با او همسفر کربلا شوند. (2)

اصحاب آن حضرت نیز، هر کدام ایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند. در طول حوادث عاشورا نیز صحنه‌های زیبایی از ایثارگری دیده می‌شود.

وقتی نیروهای ابن زیاد، آگاه شدند که مسلم بن عقیل در خانه‌ هانی بن عروه است، هانی را احضار کردند و از او خواستند که مسلم را تسلیم آنان کند. او می‌توانست با سپردن مسلم به دست آنان، جان خویش را نجات بخشد، اما حاضر شد در راه مسلم کشته شود ولی او را تسلیم نکند. در مقابل درخواست تهدید‌آمیز آنان گفت:

 «به خدا سوگند، اگر تنها و بی‌یاور هم بمانم، هرگز او را تسلیم شما نخواهم کرد، تا آن که در راه حمایت از او بمیرم!» (3)

وقتی مسلم بن عقیل را به دارالاماره بردند، پس از گفت و گوهای تندی که رد و بدل شد و تصمیم به کشتن او گرفتند، مسلم گریست. یکی از حاضران گفت: کسی که در پی چنین خواست‌هایی باشد نباید گریه کند (و باید پیش‌بینی این روزها را هم بکند) مسلم گفت: بر خودم گریه نمی‌کنم، بلکه براي حسین علیه‌السلام و خانواده او می‌گریم. (4)

این نیز ایثارگری او را  نشان می‌دهد که در آستانه شهادت، اگر هم گریه می‌کند نه بر حال خویش، که بر حسین می‌گرید که طبق گزارش او از وضع کوفه، روی به این شهر پرنیرنگ و مردم پیمان شکن نهاده است.

‌‌‌‌‌‌وقتی امام حسین علیه‌السلام به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یک‌صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می‌کنیم و در رکابت می‌جنگیم تا شهادت. (5)

عاشورا

اظهارات ایثارگرانه یاران امام در شب عاشورا مشهور است؛ یک به یک برخاستند و آمادگی خود را برای جانبازی و ایثار خون در راه امام اظهار کردند. از آن همه سخن، این نمونه از کلام مسلم بن عوسجه کافی است که به امام عرض کرد:

«هرگز از تو جدا نخواهم شد. اگر سلاحی برای جنگ با آنان هم نداشته باشم، با سنگ با آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم.» (6)

سخنان سعید بن عبدالله حنفی، زهیر بن قین و دیگران، جلوه‌های روشن و ماندگاری از این روحیه ایثارگری است. طبق نقلی سخن گروهی از آنان چنین بود: «به خدا قسم از تو جدا نخواهیم شد! جان‌هایمان فدای توست، تو را با ایثار خون، چهره و اعضای بدن حمایت می‌کنیم.» (7)

آری... خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست. حضرت زینب علیهما‌السلام عصر عاشورا هنگام حمله سپاه کوفه به خیمه‌ها و غارت اشیاء چون دید شمر با شمشیر آخته قصد کشتن امام زین‌العابدین را دارد، فرمود: او کشته نخواهد شد مگر آن که من فدای او شوم. (8)

پیشوای نهضت، به پشت‌گرمی حامیان ایثارگر، گام در مراحل دشوار و پرخطر می‌گذارد. اگر آمادگی پیروان برای ایثار مال و جان و گذشتن از راحتی و زندگی نباشد، رهبر تنها می‌ماند و حق، مظلوم و بی‌یاور. در انقلاب کربلا، امام و خانواده و یارانش دست از زندگی شستند، تا دین خدا بماند و کشته و اسیر شدند، تا حق زنده بماند و امت، آزاد شوند، و اصحاب شهید امام، تا زنده بودند، اجازه ندادند از بنی‌هاشم کسی به میدان رود و کشته شود. بنی‌هاشم هم تا زنده بودند، جان فدا کردند و در راه و رکاب امام به شهادت رسیدند و حسین بن علی علیه‌السلام شهید آخرین بود که وقتی به دشت کربلا نگریست، از آن همه یاران و برادران و اصحاب، کسی نمانده بود.

جلوه دیگری از ایثار، در کار زیبای حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بود: ابتدا امان ابن زیاد را که شمر آورده بود رد کرد آنگاه در شب عاشورا اظهار کرد که هرگز از تو دست نخواهیم کشید، خدا نیاورد زندگی پس از تو را. روز عاشورا نیز وقتی با لب تشنه وارد شریعه فرات شد تا برای امام و کودکان تشنه آب آورد، پس از پر کردن مشک، دست زیر آب برد تا بنوشد، اما با یادآوری کام تشنه حسین علیه‌‌السلام، ایثارگری و وفای او اجازه نداد که آب بنوشد و امام حسین علیه‌السلام و کودکان تشنه باشند و تشنه‌کام، گام از فرات بیرون نهاد (9) و تشنه لب شهید شد. باز هم در اوج نیاز، آب ننوشیدن و به فکر نیاز دیگران بودن.

                             آب شرمنده ز ایثار عملدار تو شد    که چرا تشنه از او این همه بی‌تاب گذشت

سعید بن عبدالله، جلوه دیگری از ایثار را در کربلا به نمایش گذاشت و هنگام نماز خواندن امام، خود را سپر تیرهایی ساخت که از سوی دشمن می‌آمد. وقتی نماز امام به پایان رسید، او سیزده تیر بر بدن داشت و بر زمین افتاد و شهید شد. (10)

خصلت و صف عاشورایی را کسی دارد که حاضر باشد به خاطر خدا، در راه دیگری فداکاری کند و ایثارگری نماید.

 

پي‌نوشت‌ها:

1- حشر(59)، آیه 9 .

2- بحارالانوار، ج 44، ص 366/ حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 48 .

3- والله لو لم اکن الا واحدا لیس لی ناصر لم ادفعه الیه حتی اموت دونه (وقعة الطف، ص 119) مقتل خوارزمی، ج 1، ص 205 .

4- مقتل خوارزمی ج 1، ص 211 .

5- همان .

6- وقعة الطف، ص 198 .

7- والله لا نفارقک و لکن انفسنا لک الفداء، نقیک بنحورنا و جباهنا و ایدینا... (همان، ص 199)

8- لا یقتل حتی اُقُتل دون (مقتل الحسین، مقوم، ص 387)

9- مقتل الحسین، مقرم، ص 336 .

10- همان، ص 304.

 

منبع:

پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي